others

از مطب دکتر تماس گرفتند و برای ساعت هشت امشب وقت داده شد. خانم منشی گفت که امروز دکتر بهشان قول داده بوده ساعت نه تعطیل می کند. و کمی غرغر می کرد. ازم پرسید شغل، گفتم بیکار. گفت خانه دار دیگه؟ فکر کرد others...ادامه مطلب

کتم و شالم رو دراوردم و آویزون کردم به دستگیره در باز. فکر کردم همیشه وقتی این گیره های لعنتی رو میذارن رو سرم چندشم میشه. بعد از سوسک، این شاید توی رتبه دوم چندش مندی باشه. شایدم نه. بیش تر بخاطر خیس others...ادامه مطلب

اجازه نخواستیم، فقط وسیله هارو که بر می دارید، برش گردونید. محض رضای خدا !

others...

انسان این خصلت ناپسند رو داره، که وقتی متوجه میشه برای یکی، مهمه... اخ که وقتی متوجه میشه... کجای برگه ی کیهانی نوشته که این اهمیت، همیشگی خواهد بود؟! خودتون رو- خودمون رو.. چرا اخه از چشم میندازیم؟

ادم توی یه نقطه خسته میشه. خسته میشه آدم. خسته شدم و بدرک !

others...

آه. متاسفم. من برای بعضی کارها به دنیا نیامده ام. برای قصه گفتن مثلا.

others...

بعد از مستراح، رتبه دوم بهترین زمان برای پیدا کردن جواب ها یا راه حل ها، می رسه به زمان بین خواب و بیداری، و نیمه هوشیار بودن. 

others...

دوست دارم برم. بروم؟ کدوم فعل؟ رفتن. 

یادمه وقتی تموم شد، گف: یا علی. 

و رفت.

یا علی.

others...

خانواده: دو ساعت تو حموم داشتی چی کار می کردی؟!

من: داشتم تمرین اسپیکینگ می کردم.

  : عههههه  

others...

بفرما بفرما. براش دو تا پست اختصاص دادم.  همین ساعت یک و نیم رو هم خانم منشی،زنگ زد و کنسل کرد، که امشب انقدر شلوغه که نمی رسیم. و موکولش کرد به هفته بعد. 

شهریور ماه وقت گرفته بودیم. شهریورااا!

others...

+ از وقتی اینترنت برقرار شده، از علی هیچ خبری ندارم. از سولی هم یک کم. 

+ توی این قطعی تنها شخصی که چند بار باهام تماس گرفت، علی بود. و تنها شخصی که باهم اس ام اس رد و بدل کردیم، سولی. 

+ سه شبه که دارم سعی می کنم ذهنم رو متصل کنم به علی. و انتقال یک پیام ساده، در حد یک عدد. تله پاتی یا هرچه که اسمش هست. نه علم و اطلاعاتی در این زمینه دارم، نه مطالعه ای داشتم، نه مطلقا هیچ چیز دیگری. فقط می خوام ببینم کار می کنه یا نه؟

others...